مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید:
- جرج از خانه چه خبر؟ - خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد. - سگ بیچاره پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟
- پرخوری قربان! - پرخوری؟ مگه چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت؟ - گوشت اسب قربان و همین باعث... تاریخ درج: ۹۱/۱۲/۱۷ - ۰۹:۴۵( 7 نظر , 333
بازدید )
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
ه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نيم اگر بد تو برو خود را باش هرسي آن درود عاقبت ار ه شت همه س طالب يارند چه هوشيار چه مست همه جا خانه عشقست چه مسجد چه نشت سر تسلم من و خشت در مييده ها مدعي گر نند فهم سخن گو سر و خش... تاریخ درج: ۹۱/۱۲/۱۴ - ۲۲:۵۳( 1 نظر , 294
بازدید )
ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره ی پست روی آن بود. فقط نام و آدرس روی پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند: " امیلی عزیز، عصر امروز به خانه ی تو می آیم تا تو را ملاقات کنم. &nbs... تاریخ درج: ۹۱/۱۲/۰۸ - ۲۲:۵۴( 0 نظر , 265
بازدید )
یک ملا و یک درويش كه مراحلي از سير و سلوك را گذرانده بودند و از ديري
به دير ديگر سفر مي كردند، سر راه خود دختري را ديدند در كنار رودخانه
ايستاده بود و ترديد داشت از آن بگذرد.. وقتي ان دو نزديك رودخانه رسيدند
دخترك از آن ها تقاضاي كمك كرد. درويش بلا درنگ دخترك رابرداشت و از
رودخانه گذراند.
دخترك... تاریخ درج: ۹۱/۱۲/۰۴ - ۱۲:۰۵( 3 نظر , 260
بازدید )
روزی فرشته ای از فرمان خدا سرپیچی کرد وبرای پاسخ دادن به عمل اشتباهش در مقابل تخت قضاوت احضار شد. فرشته از خداوند تقاضای بخشش کرد. خداوند با مهربانی نگاهی به فرشته انداخت وفرمود:من تورا تنبیه نمیکنم، ولی تو باید کفاره گناهت را بپردازی. کاری را به تو محول میکنم،به زمین برو وبا ارزشترین چیز دنیا را بر... تاریخ درج: ۹۱/۱۱/۱۰ - ۱۳:۰۱( 4 نظر , 355
بازدید )